گاه نوشت

از یک خیال دور، از یک ذهن درگیر

گاه نوشت

از یک خیال دور، از یک ذهن درگیر

یاد دو دوست

امشب در اخبار بـ.ـی بـ.ـی سی یک نفر را دیدم که ظاهرش یک دوست خیلی قدیمی را به یادم آورد و به دنبال اون یک دوست قدیمی دیگر را؛ دوست اول از خانواده ای بود کم بضاعت اما با هوش خوب. کلاس چهارم ابتدایی آشنا شدیم و اول بار چون دوچرخه کوچک داشت و من و برادرم دوچرخه ی بلند، با دوچرخه اش دوچرخه سواری یاد گرفتم؛ یعنی تا کلاس پنجم دوچرخه سواری بلد نبودم. شاید هم مربوط به این بود که دوچرخه ی مناسب و آموزنده ی مناسب نداشتم... با هم مسافت های طولانی را دوچرخه سواری می کردیم و به مزارع و جاهای دور می رفتیم. پدر اول ها نفی می کرد دوستی با این پسر را چون پدرش در جوانی سابقه ی دزدی داشت اما خودش را ایمان داشتم که آدم درستی بود هیچ وقت لغزشی در رفتار و گفتار و کردارش ندیدم، حتی در خفا یا این که در موردش چیزی بشنوم. (منتصب کردن آدم ها به نژاد و قومیت و مکان تولد و حتی اشتباهات کسانی که در ان نقش نداشته اند، نوعی جاهلیت مختص قرن 21 هست. مخصوص جامعه ای که ظاهرش لعاب مدرن گرفته و درونش همان چهارچوب پوسیده ی قدیم هست...) ابتدایی و راهنمایی با هم بودیم. پسر کوچک اما زبر و زرنگ و چالاکی بود. هوش خوبی داشت اما شرایط خوب درس خواندن را نداشت. تا دوره ی راهنمایی که هم کلاس بودیم، در درس ها کمکش می کردم و بیشتر به این صورت که می امد خانه ی ما یا خانه ی دوست دیگر و سه نفری درس می خواندیم و بیشتر در درس هایی مثل ریاضی و زبان فارسی، راهنمایی و کمکش می کردم. بعدها که رفتم اصفهان دبیرستان، تقریبا رشته ی دوستی گسست، البته در وجه دیدار و همدیگر را دیدن. فکر کنم یک بار برای ریاضی آمد و دیگر تمام شد.

معمولا در رابطه برقرار کردن مشکلی ندارم اما رابطه ی دوستی سخت برقرار می کنم. معمولا اول طرف مقابلم باید شروع می کرد تا یخ من آب شود برای همین دوست هایم به معنای واقعی دایره ی بزرگی نداشت. اگرچه هرجا می رفتم افراد بسیاری را به اسم و فامیل می شناختم و آشنایی داشتم اما دوست نبودیم... از بعضی ادم ها هم برای دوستی خوشم نمی آمد. مخصوصا آدم ها دروغ گو، لاف زن، پرمدعا، خودستا. هنوز هم با این دسته آدم ها مشکل دارم...

بعدها این دوست نمی دانم دبیرستان رفت یا فنی و حرفه ای اما در همین مقطع متوقف شد و وارد بازار کار شد. حرفه ی تعمیرکاری را انتخاب کرد. همکلاس هم که بودیم تعمیر دوچرخه خوب بلد بود و به من هم یاد داد... کلا سر رشته ی خوبی در امور فنی داشت. یک بار در تعویض روغنی دیدمش. برخورد نسبتا رسمی داشتیم و چند سال بعد شنیدم که برادرش درگذشته و بعدها با همسر برادرش ازدواج کرد و خیلی وقت هست که دیگر ازش خبری ندارم. انسان خوبی بود با اعتقادات خاص. شاید بزرگترین مشکلش همین بود. انسان هایی که تنها بر اعتقاد که نوعی عادت اکتسابی از رفتار دیگران است تکیه می کنند، معمولا از نقد خود باز می مانند. مثلا تاحدی اعتقاد به برخوردهای فیزیکی داشت درحالی که من مخالف بودم. البته شاید بخشی اش هم متعلق به دوران دانش آموزی بوده و امروزه فرق کرده. هرجا که هست برایش آرزوی موفقیت دارم...

دوست دوم را شب های بعد می نویسم...

شب های تنهایی


آدم


گاهی کم می آورد کلماتی را برای سخن گفتن

 

حرف هایش در هیچ واژه ای نمی گنجد

 

آنوقت است که بغضی را که در گلو دارد فرو می برد

 

و حرف هایش را در دلش زنده به گور می کند

 

و ساکت می شود...


پی نوشت: حسی مشترک بود

جستجو


خدا را در قلب کسانی یافتم
که بدون هیچ توقعی مهربانند.

پیشوای عاشقان


ابلیس آنگونه که در تصور تست، نیست. او زخم‌خورده‌ی عشق است. به‌خاطر عشقی که به حق داشت، از سجده‌ی غیر سر پیچید. در عشق ثبات‌قدم از آن بیشتر ممکن نیست. به آدم سجده نکرد و خود را رانده‌ی درگاه ساخت. چرا که عشق به او اجازه نمی‌داد به هیچ درگاه دیگر سر فرود آورد. ابلیس پیشوای عاشقان بود. سرآهنگ موحدان بود.


_____________________________

شعله‌ی طور/عبدالحسین زرین‌کوب/نشر سخن

ساقیا آمدن عید مبارک بادت ...


بالاخره پس از کش و قوس فراوان، معلوم شد که دیگه روزه گرفتن بسه و از همین فردا باز بساط جام و می به قول جناب حافظ برقراره... (البته ایشون پا را فراتر گذاشته و هلال ماه را اشارتی به گوشه ی قدح می دانند! و از همین امشب مشغول اند و البته شب های قدر را هم از دست نداده اند که "در شب قدر از صبوحی کرده ام عیبم مکن // سرخوش آمد یار و جامی برکنار طاق بود...")

بگذریم، این عید مبارک باد بر همه ی دوستان


پیش به سوی خشکسالی


منبع اصلی نوشته زیر بر روی سایت ناسا و ویدئوی مربوط به این شبیه سازی را می توانید در لینک زیر ببینید
http://www.nasa.gov/topics/earth/features/wetter-wet.html

پیش بینی ناسا از وضع آینده بارش در کره زمین، بر روی میز قرار گرفته: در طول صد سال آینده، مناطقی که اکنون بارش زیادی دریافت می کنند، مرطوب تر و مرطوب تر می شوند و در آن سو، مناطق خشک فعلی دوره های خشکسالی طولانی تری را تجربه خواهند کرد.
نایب رئیس بخش تحقیقات اتمسفری و محقق اصلی در این مطالعه، آقای ویلیام لاو می گوید این افزایش شدت بارش در یک سو و افزایش دوره خشکسالی در سوی دیگر، به صورت فیزیکی به هم مرتبط هستند.


پژوهش بارش ناسا، به بررسی 14 مدل اصلی آب و هوای جهانی پرداخته. با اینکه هر یک از این مدل ها پیش تر افزایش بارندگی در مناطق مستعد مانند مناطق گرمسیری، و نیز خشکسالی در مناطق خشک تر از جمله جنوب غرب امریکا را نشان داده بود، این تحقیق جدید اولین موردی است که به وضع بارندگی در مقیاس جهانی می پردازد، از جمله مناطق بدون جمعیت مانند میانه اقیانوس ها.


آقای لاو می گوید این تحقیق جدید از یک نقطه نظر علمی، به سیستم بارندگی جهانی نگاه کرده و نتایج حاصله، غافلگیر کننده هستند. به طور مشخص، در این پژوهش مشخص شده که میزان بارش این 14 مدل در مناطق کوچکتری مثل شهرها با یکدیگر فرق دارد، در حالی که بارش آنها در مناطق گسترده، میانگین یکسانی را نشان می دهد.

هر 1 درجه فارنهایت که به میانگین دمای عمومی زمین افزوده شود، بارش های سنگین در مناطق مرطوب به میزان 3.9 درصد افزایش می یابند، در حالی که مناطق خشک تر، افزایش 2.9 درصدی در مدت زمان عدم بارندگی را شاهد هستند.

نظریه ای که برای این رادیکالیزه شدن وضعیت بارندگی در مناطق مرطوب و خشک بیان شده این است که همراه با گرم شدن زمین، اتمسفر قادر می شود بخار آب بیشتری را ذخیره کند ولی این رطوبت در مناطقی که هم اکنون مرطوب هستند جمع می شود، و مناطق خشک از بارندگی و رطوبت محروم می مانند. 

متسافانه اکثر مناطقی که بارش سنگین خواهند داشت، پهنه ی اقیانوس ها خواهند بود...

تغییر شرایط و سرعت آن وابستگی تنگاتنگی به میزان دی اکسید کربنی دارد که وارد جو می شود ولی آقای لاو می گوید که نتایج این تحقیق برای یک قرن آینده قابل اتکا و ارجاع است.


منبع: ناسا ، ایران پژوهش (ترجمه بخشی از متن)