گاه نوشت

از یک خیال دور، از یک ذهن درگیر

گاه نوشت

از یک خیال دور، از یک ذهن درگیر

شب های تنهایی


آدم


گاهی کم می آورد کلماتی را برای سخن گفتن

 

حرف هایش در هیچ واژه ای نمی گنجد

 

آنوقت است که بغضی را که در گلو دارد فرو می برد

 

و حرف هایش را در دلش زنده به گور می کند

 

و ساکت می شود...


پی نوشت: حسی مشترک بود

جستجو


خدا را در قلب کسانی یافتم
که بدون هیچ توقعی مهربانند.

پیشوای عاشقان


ابلیس آنگونه که در تصور تست، نیست. او زخم‌خورده‌ی عشق است. به‌خاطر عشقی که به حق داشت، از سجده‌ی غیر سر پیچید. در عشق ثبات‌قدم از آن بیشتر ممکن نیست. به آدم سجده نکرد و خود را رانده‌ی درگاه ساخت. چرا که عشق به او اجازه نمی‌داد به هیچ درگاه دیگر سر فرود آورد. ابلیس پیشوای عاشقان بود. سرآهنگ موحدان بود.


_____________________________

شعله‌ی طور/عبدالحسین زرین‌کوب/نشر سخن

ساقیا آمدن عید مبارک بادت ...


بالاخره پس از کش و قوس فراوان، معلوم شد که دیگه روزه گرفتن بسه و از همین فردا باز بساط جام و می به قول جناب حافظ برقراره... (البته ایشون پا را فراتر گذاشته و هلال ماه را اشارتی به گوشه ی قدح می دانند! و از همین امشب مشغول اند و البته شب های قدر را هم از دست نداده اند که "در شب قدر از صبوحی کرده ام عیبم مکن // سرخوش آمد یار و جامی برکنار طاق بود...")

بگذریم، این عید مبارک باد بر همه ی دوستان