گاه نوشت

از یک خیال دور، از یک ذهن درگیر

گاه نوشت

از یک خیال دور، از یک ذهن درگیر

شب های تنهایی


آدم


گاهی کم می آورد کلماتی را برای سخن گفتن

 

حرف هایش در هیچ واژه ای نمی گنجد

 

آنوقت است که بغضی را که در گلو دارد فرو می برد

 

و حرف هایش را در دلش زنده به گور می کند

 

و ساکت می شود...


پی نوشت: حسی مشترک بود

نظرات 1 + ارسال نظر
مریم بانو جمعه 1 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 09:50 ق.ظ http://m-z-f.blogsky.com

اونوقت سکوت -گویاتر از هر فریادیست و اون بغض هم کورترین گره ی مانده در گلو

آری :(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد