گاه نوشت

از یک خیال دور، از یک ذهن درگیر

گاه نوشت

از یک خیال دور، از یک ذهن درگیر

از این روزها...

1- خواستم از این روزها بنویسم، از خودم گذشته، از تصویر بی رمقی که از پدیده ای به نام انــتـخـ.ابات دیده می شود می نویسم...



از آقای اولی که می گوید می خواهد بهشت را از آسمان فرود بیاورد روی زمین اما در کلامش مسخرگی موج می زند. به نظر می آید بیشتر مدهوش شوی تلویزیونی شده و بعد مدت ها میکروفونی یافته تا گره از گلو بگشاید. اگرچه درون و باطن مهم تر از همه است و لیاقت و شایستگی... اما ظاهر را نباید شلخته پسندید و شاید بد نباشد ایشان بعد از تدوین برنامه ای مدون برای آینده وعده هایشان، فکری هم برای جرم دندان هایشان بکنند...

آقای دومی، گویا زیاد مصاحبه داشته اند یا ... به کلام مقدس "بسم الله الرحمن الرحیم" خودآگاه/ناخوداگاه زیاد روی می اورند. می گویند مدیریست معتقد به تصمیمات کارشناسی و تخصصی و نه عوامانه و البته گفته صحیحی است. این که ایشان چقدر از پس بازی های پس پرده برآیند برای محقق نمودن برنامه هایشان، جای سوال است. گفته می شود، در تصمیماتشان صلابت و پایداری بالا دارند اما باج دادن را هم گویا در کارنامه دارند و این خود نقطه ضعف بزرگی است. بعضی وقت ها باج گیر کل اسب و درشکه و کفش و کلاه را به تاراج می برد و نمی توان انتظار چندانی از یک پهلوان پابرهنه داشت. شجاعت و صداقتش اما ستودنی است در تمجید از انان که 8 سال با نفت 20$ مملکتی را چرخاندند و بی لیاقتی با نفت 100$ ویرانه اش کرد.

سومی علاوه بر وعده بهشت موعود و حرف های پرطمطراق، که معلوم نیست چگونه محقق خواهد شد، وعده اصلاح آب های کدرگونه روابط را می دهد که معلوم نیست به پشت گرمی کدام اندیشه و برنامه و اهرم قدرت است. در نظامی که فعلا دور دور عربده کشی و کتک خوردن و خوار شدن است برای لاتی که نمی داند عرصه دنیا، میزگردون چانه زنی و میدان مسابقه است. در قدرت مردانی که در پیله خود بافته ی خود شیفتگی و سراشیبی انحتاط افتاده اند، چگونه...

چهارمی شش سال است سفر می رود و می آید و هربار لبخندی می زند جلوی دوربین و سرش را به شمردن بند کفش هایش و گره های فرش قرمز بند می کند مبادا که از کمبود حجاب آن خانم به ظلالت درافتد. تا آنجا که گفته می شود، سابقه اداره یک تیم، مدرسه، یک اداره... در حد بیست نفر را هم ندارد و البته بعید نیست وقتی که خلاصه کلامش، معجونی از تعدادی شعار کهنه و انشاهای دوره مدرسه است. دیگر دوره حلوا حلوا کردن برای شیرین نمودن دهان انسان ها گذشته است. انتخاب ایشان می تواند نمونه عملی هرج و مرج در مملکتی آشفته باشد...

پنجمی لفظ قلم صحبت می کند. شعر می گوید و نقل امثال و حکم می کند. شیرینی کلامش اما برای این کرسی چندان جذاب نیست. ادبش ستودنی است اما شاید به عنوان استادی، کرسی ای که برایش خیز برداشته، جایگاه دیگری دارد برای شخصی که با وصلتی سیاسی، رشد کرد و شد رئیس و پیشرو گروهی که یک روز بر طبل تثبیت قیمت کوبیدند و در سیما صحبت از قیمت واقعی بنزین 8 تومان کردند و روز دیگر همین ها بنزین را رساندند به 400 و هفتصد  و اینک به هزار. همین ها که به منافع سیاسی شان باشد، روز را شب می خوانند و از هیچ قسم و دروغی ابا ندارند. همین شخص در پیامد و اعتراض قـ.تل سه نفر (از میان ده ها نفر) جان باختگان حوادث سال 88، به صراحت گفت : "سه نفر مرده اند، اتفاقی رخ نداده، اینقدر شلوغش می کنید" مردک فرومایه را هیچ کس نگفت اگر اینان فرزندان خودت بودند باز همین را می گفتی؟ این یکی تابلو دار دین به دنیا فروشی است. از تقلب های علمی اش می گذریم که سخنش پیشتر نقل کوی و برزن شد ...

ششمی، اگرچه چندان معروف نیست اما به صراحت از دوران طلایی شیخ اصلاحات یاد می کند و دفاع می کند از دورانی که کارشناس ها جایگاه درستی داشتند و رانت و قدرت طلبی، شالوده هستی مملکت را ویران نکرده بود. اگرچه جرات ندارد چندان انتقاد کند از شرایط و از مسببان اصلی نام ببرد و معلوم نیست که با طوفان های فردا چه خواهد کرد، اما صلابت تصمیمش و شجاعتش در انتقاد به شوی بچه گانه سیما، جای ستودن دارد. شجاعت و صراحت یکی از ویژگی های کمیاب این روزهاست برای کسی که انتظار از او، تدارکاتچی بودن است و...

هفتمی، آنقدر آمده و برنامه داده که همه می دانند چه در انبان دارد. و ظاهرا در این گیر و دار بعد از سال ها خوب توانسته برنامه مدون تنظیم کند. اجرایش بماند. دوره قبل خبر از دولت سایه می داد. غافل از آن که اگر دولت ها سایه شان را از اقتصاد، فرهنگ، علم و ... بردارند، خود رشد و تجلی را در سرزمینی پربار و آکنده از نعمت های بی شمار طی خواهند نمود...

هشتمی، (خسته شدم از نوشتن که درباره اش بنویسم.) گویا شجاعت و تدبیر خوبی دارد. حرف هایی بر سر مدرک تحصیلی و ارتباطش با انگـ.لیس است. گویا از لابی کردن هم ابایی ندارد ام. از افرادی است که سال ها سمت داشتند و اکنون کنار گذاشته شده اند و معلوم نیست که آیا در قدرت بودنش چه کسانی را بر می کشد و چگونه عده ای را که نمی خواهند دست بکشند، از قدرت جدا خواهد کرد؟

حرف ها بسیار است... باشد در فرصتی دیگر، اما به نظر می رسد جز فرد دوم، ششم و هشتم، از باقی چندان امیدی نتوان داشت... اولی که خود نیز امیدی ندارد و چهارمی اگر بشود، امتداد شیوه منحوس فعلی است برای چهار سال دیگر...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد