گاه نوشت

از یک خیال دور، از یک ذهن درگیر

گاه نوشت

از یک خیال دور، از یک ذهن درگیر

سخنی با قرآن...

قرآن!من شرمنده توام اگراز توآواز مرگی ساخته ام که هروقت در کوچه مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند چه کسی مرده است؟
چه غفلت بزرگی که می پندرایم خدا تو را برای مردگان ما نازل کرده است
قرآن!من شرمنده توام اگر تو را از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام
یکی ذوق می کند که تو را برروی برنج نوشته،یکی ذوق می کند که تو را فرش کرده. یکی ذوق می کند که تو را باطلا نوشته ،یکی به خود می بالد که ترا درکوچک ترین قطع ممکن منتشرکرده و...؛
آیا واقعاٌخدا تو را فرستاده تاموزه سازی کنیم ؟
قرآن !من شرمنده توام اگرحتی آنان که تو را می خوانند و تو را می شنوند ،آن چنان به پایت  که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند...اگرچند آیه از تو رابه یک نفس بخوانند  مستمعین
...فریاد می زننداحسنت...! گویی مسابقه ی نَفَس است
قرآن من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره ی صفحه خواندن تواز آخر به اول،یک معرفت است یا یک رکوردگیری؟
ای کاش آنان که تورا حفظ کرده اند ،حفظ کنی تا این چنین تو را اسباب مسابقات هوش نکنند
خوشا به حال هرکسی که دلش رحلی است برای تو، آنان که وقتی تورا می خوانند چنان حظ می کنند ،گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است .
آنچه ماباقرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیدیم


_______________________

دکتر علی شریعتی

نظرات 1 + ارسال نظر
مریم بانو دوشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 07:18 ب.ظ

ممنون از شما.
بله اگر واقعا ذره ای عامل به سخنان وحی بودیم روزگار بهتری داشتیم.

اللهم نور فلوبنا بالقران

ممنون از حضورتون و نظرتون
آری و دل هر انسان هم شاید لوحی است و قرآنی زنده و معجزه ای روشن...
سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد
و آن چه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد...
بی دلی در همه احوال خدا با او بود
او نمی دیدش و از دور "خدایا" می کرد...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد