گاه نوشت

از یک خیال دور، از یک ذهن درگیر

گاه نوشت

از یک خیال دور، از یک ذهن درگیر

حکایت چماق و وزیر و بار شیشه اقتصاد


در خبرها بود که وزیر محترم اقتصاد افاضه فضل فرموده اند و در و گوهر افشانده اند که: سال گذشته با 50% درآمدهای ارزی کشور را چرخاندیم و چرخید و شد... امسال اراده کنیم و یک حرکت دیگر، پنجاه درصد باقی هم حذف می شود و کلا از درآمدهای ارزی مستقل می شویم!!! (و احتمالا با باد هوا مملکت می چرخد!)

از بررسی کارشناسی و تفسیر علمی و نقد این سخن سبک سرانه و ناآگاهنه جناب وزیر که بگذریم... چون وضعیت اقتصاد کشور را از ننجون جناب کــروبی در عالم برزخ تا بچه های دبستانی که شمردن بلدند، خوب خوب می دانند... شاید جناب وزیر وضعیت اقتصاد را با وضعیت جیب و حقوق و مزایا و حق جلسه و حق ماموریت و استحقاقی و ... و حساب بانکی خود مقایسه می کنند... القصه یاد حکایتی افتادم، که قصه این نقد را کوتاه می کند :

"بازرگانی بار شیشه بر پشت چهارپایی نهاده بود و در پوششی برای محافظت حمایل کرده بود. چون بر دروازه شهر رسید، نگهبان بر طریق مالوف ضربه ای با چماق خویش بر بار بنواخت و گفت "ای مرد چه داری؟" بازرگان که در بیم فرود آمدن ضربه دوم بود، گفت: "اگر یک ضربه دیگر بزنی، هیچ ندارم!"

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 03:45 ق.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد