گاه نوشت

از یک خیال دور، از یک ذهن درگیر

گاه نوشت

از یک خیال دور، از یک ذهن درگیر

معرفی یک کتاب

کتاب سرگذشت کسی که در اردوگاه نازی ها همسر، پدر و مادر و خویشان را از دست داد و در سخت ترین شرایط به امید زنده ماند و اکنون که استاد روانشناسی و پایه گذار روشی خاص و موفق است در روانشناسی به نام لوگوتراپی و وقتی بیماری افسرده و ناامید به وی مراجعه می کند، از او می پرسد، چرا خودت را نمی کشی!؟ و از میان این سخنان، راهی و امیدی برای آینده وی می یابد...


"درباره اردوی متمرکز اسیران مطالب زیادی نوشته اند. اما در این کتاب، مطالب تا جایی مهم خواهد بود که تجربه شخصی باشد. کسانی که در زندان به سر برده اند در این نوشته و در پرتو دانش موجود وضع روحی خود را خواهند یافت. و آنان که هرگز زندانی نشده اند، وضع روحی زندانیان را درخواهند یافت. بالاتر از همه این نوشته، حاکی است از تجارب عده ای ناچیز که از زندان رها شدند ولی پس از آن زندگی را بسیار مشکل دریافتند..."


"... گاهگاهی من به آسمان نگاه می کردم، ستارگان کم رنگ تر می شدند ونور پشت گلی صبح در پشت یک پرده تاریک ابر پخش می شد. اما فکر من به تصور خیالی همسرم بسته بود. در حقیقت او را می دیدم، با او حرف میزدم و او جوابم می داد. دیدم که لبخندی زد، لبخند و آن چهره آرام و امید دهنده. حقیقت یا مجاز، چهره او روشن تر از خورشیدی بود که از پشت ابر برمی خاست. خیالی مرا در جای خودم خشک کرد. اولین بار بود که حقیقت را چنانکه در ترانه های آن همه شاعر و در افکار آن همه اندیشمند هست، دیدم. این حقیقت را که ... عش هدف غایی زندگی است و بزرگترین مقصودی است که بشر می تواند آرزو کند. ان وقت معنای بزرگترین رمزی را که شعر انسانی و فکر انسانی و ایمان اظهار کرده است دریافتم که " نجات انسان در عشق و با عشق است.

 در آن بامداد و در آن حال دریافتم  که اگر همه چیز را از انسان بگیرند، باز هم اگر حتی یک دم باشد می تواند خوشبخت بماند. یعنی به محبوب خود بیاندیشد. در بیچارگی شدید وقتی مرد نمی تواند کار مثبتی انجام دهد. وقتی تنها کار شایسته این است که رنج های خود را شرافتمندانه تحمل کند، در چنین حالی می تواند با تصویر عاشقانه که از محبوب دارد، خود را راضی و شاد نگه دارد. در آن بامداد اولین باری بود که معنای این جمله را دریافتم که: فرشتگان همواره در اندیشه شکوهی بی پایان غرقند. "

"در آن موقع از خاطرم گذشت که عشق از وجود مادی معشوق فراتر می رود و معنای حقیقی خود را در وجود روحانی او می یابد، در خودی درون او، چه حاضر باشد، چه نباشد، چه زنده باشد، چه مرده ..."


انسان در جستجوی معنا

نوشته دکتر ویکتور فرانکل

استاد روان پزشکی دانشگاه وین


لینک دانلود

اصل دهم، زبان مشترک

همینقدر اشاره می کنم که مساله Communication اصل و اساس رابطه یا Relationship است.

یعنی رابطه یا Relationship با مفهوم ارتباط یا Communication در حقیقت کامل

می شود. و بسیاری ازمردم هستند که در این زمینه مشکل دارند. هم باید مسایل را حل کرد هم باید شما مطمئن باشید می توانید با یک آدم ارتباط برقرار کنید و بنده ملاکم همیشه به دوستان این هست که اگر با یک کسی چندین ده جلسه دارید می روید بیرون و از صبح ساعت هشت می توانید بروید بیرون و تا شب ساعت دوازده همچنان حرف برای گفتن و شنیدن دارید و و قتی احتمالا به خانه می رسید تلفن را بر میدارید و همچنان با هم حرف می زنید کار ارتباط شما درست است حتی اگر پرت و پلا می گویید...

دکتر هلاکویی، آمادگی برای ازدواج...

نکته 14: و بالاخره بنده معتقد هستم که شما اصلا در دنیای امروز قرار نیست ازدواج کنید

اگر عاشق نمی شوید. عشق اگر نیست ازدواج معنی ندارد. اصلا گوش به این حرف

ندهید و گول نخورید که بروید با هم زندگی کنید بعدا عشق پیدا می شود. اصلا چنین

چیزی ما نداریم. اسم آن عشق نیست یک اعتیادی می تواند باشد یا گرفتاری دیگر

که تازه اگر باشد. به علاوه بگویید ما که بعدا قرار است عاشق شویم اول عاشق می

شویم بعد ازدواج میکنیم. بدون عشق هرگز. بنده باورم این هست که آن نیروی اولیه

عشق است که اجازه ارتباط را می دهد که دیروز به آن اشاره کردم...


بخش اول

بخش دوم

نیروی انتروپی

یخ زدگی زمین زیر ریل ها در زمستان، این خط آهن بلااستفاده را در طی دهه ها به صورت فعلی درآورده است...

فانتزیات پریشانی...

چه لذتی داره، چشم ها را ببنیدی و میون این دشت گل بدوی و یه جایی پات گیر کنه، پخش زمین بشی، بیفتی تو آغوش گل ها، غرق بشی در عطر گل ها...

بعد یه پاسبان بیاد و در حالی که تابلوی ورود به محوطه گلزار ممنوع را نشون میده، دستبند به دست و پات را ببنده و ...

در همین حال از خواب بیدار بشی ببینی غرق در گل های قالی شدی! و پتو هم محکم پیچیده دور دست و پات ...