گاه نوشت

از یک خیال دور، از یک ذهن درگیر

گاه نوشت

از یک خیال دور، از یک ذهن درگیر

روزانه

یک روزی نوشتم دلار 3000 تومان خوب هست و باعث رشد تولید داخل می شه (علی رغم هزار و یک عیب دیگه ای که در وضعیت حاضر ایجاد کرده...) گویا قراره همچنان بی محابا بالا بره و برسه به 4000 تومان! متاسفانه بیشترین ضرر را در این میان اکثریت کارمندی می بینند که باید به ریال درآمد داشته باشند و به دلار خرج کنند! (برای همین هم این هفته برای همکاری رفته بودم توی یک شرکت خصوصی نسبتا بزرگ مرتبط با صنایع هوایی رزومه فرستاده بودم که گفتند بیا دایمی اینجا کار کن و نیاز به یک finite element کار داریم و از رزومه ات خوشمون اومده و ... و عجالتا بنده هم سپردم که خودمون شرکت داریم و اگر برون سپاری باشه، در خدمتیم ...) به هر حال در این بازار آشفته طبق معمول صدای شکستن استخوان ملتی به گوش می رسد که همیشه باید در صحنه جان بر کف باشند اما همیشه هم ته دیگ سوخته نصیبشان است و کارگری که به خاطر رکود و بیکاری و تعطیلی کارخانه از کار اخراج شده و ... . راستی یک بار حساب می کردم که یک کارگر به پول امسال، برای سی سال کار، تقریبا 120 میلیون حقوق می گیرد و هزینه عضویت یک سال یک باشگاه در شمال تهران هم همین مبلغ است و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل که چگونه سیاست های نادرست اقتصادی اینچنین شکاف طبقاتی ایجاد می کند البته اعتقاد دارم باید هم مردم سطح معیشتی بالاتری داشته باشند نه این که به یک سرمایه دار توهین کرد و به دنبال مصادره اموال بود؛ یک نقد منصفانه از سیستم سرمایه داری را در فیلم In Time دیدم که البته با مضمونی عاشقانه نیز ترکیب شده بود ...

بگذریم، عجب روزگاریست، امروز استادم تقاضا کرد بیام سیستم ساخته شده فوق لیسانس را آماده کنم که چند روز دیگه از صدا وسیما میان گزارش تهیه کنند براشون توضیح و نمایش بدم و رفتم یک سر دانشکده و یاد جلسه دفاع افتادم و عجیب بغض گلوم را گرفت و مهر سکوت بر لب هام و ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد