گاه نوشت

از یک خیال دور، از یک ذهن درگیر

گاه نوشت

از یک خیال دور، از یک ذهن درگیر

شازده کوچولو...

شازده کوچولو توی اخترک کوچیک خودش عاشق یک گل میشه..

برای این گل همه کاری می کنه..مراقبت..آب دادن..کلا همه جوره مواظبشه...

ولی به دلیل یک بگو..مگو با گل تصمیم میگیره از سیاره ی

خودش واسه یک مدت بره..

"اما آن روز موقعی که آخرین آب را پای گل داد و خواست بگذاردش زیر

سرپوش چیزی نمانده بود که اشکش آویزان شود..

به گل گفت:خدانگه دار..

اما او جوابش را نداد..

دوباره گفت:خدا نگه دار..

گل سرفه کرد...

 و بعد گفت:دست دست نکن دیگر..این کارت خلق آدم را تنگ می کند..

حالا که تصمیم گرفته ای بروی برو..این را گفت چون نمی خواست

شازده کوچولو گریه اش را ببیند..گلی بود تا این حد خودپسند"

شازده کوچولو بعد از گذر از شش سیاره به زمین میرسه..به یک گلستان پر از گل..

"شازده کوچولو رفت تو بحرشان..همه شان عین گل خودش بودند..

حیرت زده پرسید:شماها کی هستید؟؟گفتند:ما گل سرخیم..

آهی کشید و سخت احساس شور بختی کرد...

گلش به او گفته بود از نوع او تو تمام عالم فقط یکی است.. حالا پنج هزار تا گل..

همه مثل هم..فقط در یک گلستان..روی سبزه ها دراز کشید و

حالا گریه نکن کی گریه بکن.."

بعد از این ماجرا شازده کوچولو روباهو می بینه..روباه به شازده کوچولو راه

و رسم دوستی و ایجاد علاقه رو نشون میده..بهش میگه من و باید

اهلی کنی..اهلی کردن یعنی ایجاد علاقه..

و گرنه من بدون اهلی شدن با روباه های دیگه فرقی ندارم..

"شازده کوچولو گفت:تازه دارد دستگیرم میشود یک گلی هست

که گمانم مرا اهلی کرده باشد.."

روباه به شازده کوچولو گفت:

"برو یک بار دیگر گل ها را ببین تا بفهمی که گل خودت توی عالم تک است..

شازده کوچولو بار دیگر به تماشای گل ها رفت و به آن ها گفت:

شما سر سوزنی به گل من نمی مانید..و هنوز هیچی نیستید..

نه کسی شما را اهلی کرده نه شما کسی را..

خوشگلید اما خالی هستید..برایتان نمی شود مرد..

گفتگو ندارد که گل  من را هم فلان رهگذر ببیند مثل شما..

اما او به تنهایی از همه ی شما سر است..چون فقط اوست که آبش

داده ام..چون فقط اوست که زیر حبابش گذاشته ام..

چون فقط اوست که پای گله گذاری یا خودنمایی و حتی گاهی

پای بغ کردن و هیچ نگفتن هایش نشسته ام..چون او گل من است..

شازده کوچولو برگشت پیش روباه..

روباه گفت:

"ارزش گل تو به پای عمری است که صرفش کرده ای..

انسان ها حقیقتی را فراموش کرده اند..اما تو نباید فراموشش کنی..

تو تا زنده ای نسبت به چیزی که اهلی کرده ای مسئولی..

تو مسئول گلتی..

شازده کوچولو برای اینکه یادش بماند تکرار کرد:

من مسئول گلمم.."


شازده کوچولو / آنتوان سنت اگزوپری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد