گاه نوشت

از یک خیال دور، از یک ذهن درگیر

گاه نوشت

از یک خیال دور، از یک ذهن درگیر

تکیه گاه...



هرچقدر هم که ضعیف باشی

گاهی اوقات می توانی تکیه گاه باشی

هوای ابری


دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من

گر از قفس گریزم، کجا روم، کجا من؟


کجا روم؟ که راهی به گلشنی ندارم

که دیده بر گشودم به کنج تنگنا من


نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل

چو تخته پاره بر موج، رها... رها... رها... من


ز من هر آن که او دور، چو دل به سینه نزدیک

به من هر آن که نزدیک، از او جدا جدا من


نه چشم دل به سویی، نه باده در سبویی

که تر کنم گلویی، به یاد آشنا من


ز بودنم چه افزون؟ نبودنم چه کاهد؟

که گویدم به پاسخ که زنده ام چرا من؟


ستاره ها نهفتم، در آسمان ابری

دلم گرفته ای دوست ، هوای گریه با من


_________________________

شعر:سیمین بهبهانی/ آواز: همایون شجریان/ آلبوم: نسیم وصل / هوای گریه


پی نوشت:

چشم دل به سویی: هوسی در سر داشتن و نظری به غیر داشتن.

ستاره ها نهفتم در آسمان ابری: یعنی در آسمان خاطر من، ستاره های امید زیر ابر دلگرفتگی و هجران پوشیده شده و این ابر هوای باریدن دارد

حکایت ســیـاِسـت در عرصه ملی و بین الملل...

"حکیمی ابلهی را دید دست در گریبان دانشمندی زده و بی حرمتی همی کرد .گفت:اگر این دانا بودی کار او با نادان بدین جا نرسیدی..."

گل یخ



منظره ای (به گفته عکاس طبیعی) بر روی پنجره یک خانه، کانادا

بازگشتگاه


و سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ

و آن کسانی که ظـلم می کنند به زودی بدانند به کدام بازگشتگاه برخواهند گشت


227 سوره شعراء/ خط استاد عجمی


درهای بهشت؟


...شنیده ام که بهشت آن کسی تواند یافت// که آرزو برساند به آرزومندی

یکی از خیریه ها از من خواستند که یک بیت شعر پارسی را به آن ها معرفی کنم که بر سر سرای خودشون بنویسند و همین بیت شهید بلخی را برای آن ها خواندم. او البته به معشوق خود می گوید و از او می خواهد که آرزوی عاشق را برآوردی اما آرزوی آرزومندان را برآوردن حقیقتا دروازه بهشت است. (این بیت جزو ابیات اولیه شعرای پارسی است و وزن شعر پارسی در آن زمان در حال تکمیل بوده ...)

اگر خداوند این در را به روی کسی باز کند و کسی آرزوی خود و حاجت خود را با او در میان بگذارد و این حاجت را برنیاورد، در بهشت را به روی خود بسته است. ما به راحتی می توانیم این باب را باز کنیم، گشاده بداریم یا می توانیم برهم بزنیم و ببندیم و خودمون را از این دار نعیم و الهی محروم کنیم...


این که حافظ به ما می گوید:


خوش کرد یاوری، فلکت روز داوری
تا شکر چون کنی و چه شکرانه آوری

آن کس که اوفتاد خداییش گرفت دست
گو بر تو باد تا غم افتادگان خوری...

شکرانه این که آدمی افتاده است و بر می خیزد، سلامت مجدد پیدا می کند این است که دست یک افتاده ای را بگیرد. کسی را که بر زمین افتاده، نشسته و مقهور قهر روزگارشده، لبخند را دوباره بر لب او بنشاند و او را دوباره سرچا برخیزاند و به او اجازه رفتن و همراه دیگران شدن بدهد، ادبیات دینی ما، ادبیات غیر دینی ما پر است، آکنده است از این مفهوم...

بگذریم از این که در کشور ما، روحانیت ما بیش از این که یاد گرفته باشد لبخند بر لب مردم بنشاند بیشتر مردم را می گریاند البته گریستن هم در جای خود خوب است اما لبخند زدن، خندیدن، شکفتن، از درون شکفتن و این شکفتگی را بر لب هم ظاهر کردن، هنری است که هم آدمی را نجات می دهد و شفا می دهد و هم دیگران را شفا می دهد

اگر شما در این جهان در دوران عمر خودتون می خواهید که دری از درهای بهشت را باز کنید، بدانید نزد خداوند هیچ چیزی عزیزتر از دل شکسته دلشکستگان نیست. در روایات هست، در احادیث قدسی که خداوند فرمود، "انا ان منکثرة قلوبهم"، من نزد دلشکستگانم.

اگر خدا را در جایی می خواهید پیدا بکنید، لزوما به مسجد و صومعه و مکه لازم نیست بروید؛ نزد یک دلشکسته ای بروید. خداوند حرمش اونجاست حریم مقدس او آنجاست و با باز کردن اون در و با رفع اون شکستگی، با مرهم نهادن بر اون زخم شما می توانید به نعیم الهی نزدیک بشوید...


سعدی می گوید که:

خبرت خراب تر کرد جراحت جدایی

           چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی


بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی

           شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی


سخنی که با تو دارم به نسیم صبح گفتم

           دگری نمی شناسم، تو ببر که آشنایی


من از آن گذشتم ای دوست که بشنوم نصیحت

           برو ای فقیه و با ما مفروش پارسایی


حالا به این شعر نگاه کنید:

درِ چشم بامدادان به بهشت برگشادن

           نه چنان لطیف باشد که به دوست برگشایی


خود این شعر یک بهشته اما خبر و مژده یک بهشت دیگر را هم می دهد...

___________________

بخشی از سخنرانی زیبا و ارزنده دکتر عبدالکریم سروش با عنوان دروازه های بهشت دانلود