نگرانی مخرب با نقاب " هدفمندی"
مایلم شما را به سوال زیر دعوت کنم :
آقای دکتر من دختری هستم دانشجو با اهدافی بزرگ که میخوام از ذره ذره وقتم استفاده کنم اما متاسفانه اطرافیان من خیلی وقت تلف میکنن(منظورم دختر خاله ودختر عمو و ...) حدود یکماه دیگه عروسی دختر عمومنه و اینها از الان همش حرفشون راجع به لباس و خلاصه برنامه ریزی برای اون شبه من میخوام بی توجه باشم و مامانم همیشه میگن به حرفای بچه توجه نکن کاری رو انجام بده که برات مفید باشه خوشبختانه والدینم از من میخوان بی توجه باشم به امور زودگذر و از وقتم استفاده کنم ولی گاهی اوقات نمیتونم و فکر میکنم اونا چه لباسی میپوشن کجا آرایشگاه میرن!!کمکم کنید دوستم ندارم همچین اخلاقی داشته باشم ولی نمیدونم راه مقابله با این افکار چیه؟!حتی شاید خندتون بگیره ولی من در بچگی روی دخترای اطرافم حساس بودم فراوان الان هم کمی هستم و گاهی اوقات اون شبو تجسم میکنم که به من خوش میگذره یا نه ؟فکر کنم من بیشتر از عروس استرس دارم
(پاسخ من به الهه خانم مبتنی بر این نکته است که احتمال داره نگاه ایشون به خودشون تحت تاثیر تربیت خانوادگی یا مدرسه ، وسواسی شده باشد و از این رو باید به او تذکر داد که پشت این ظاهر خوب ممکنه هیولای اضطراب و سواس قایم شده باشه :)
سلام من را بپذیرید الهه خانم
اقتضای میهمانی رفتن ، فکر کردن به جزئیات است نظیر لباس و ارایشگاه و اراستگی و...بدیهیست که افراط در این امر جایز نیست و خطرناک است گو اینکه بی توجهی به این موضوع نیز نوعی هوش کم اجتماعی میباشد هدف بزرگ داشتن منافاتی ندارد با تفریحات به موقع زندگی وسواسی نشوید بانو..من نگران شدم که شما خودانتقادی شدید را با مراقبت از روح اشتباه بگیرید ، وقتی در خلوت خود مقایسات زیادی میکنیم خودمان را با بقیه ، معنیش اینه اعتماد به نفس نداشته مان را با تلاش بیرونی ظاهری برای رشد میخواهیم بپوشانیم شما خودتان را قبول که کنید ، بقیه را نیز قبول میتوانید بکنید
با احترام دکتر شیری
.